دستاوردها(outcome) یا خروجی ها(output) کدام مهم هستند؟تجربه ایی از نیوزلتد
مفاهیم؛ اثر (Impact)، پیامد (Outcome)، ستاده (Output)، فرایند (Throughput) و ورودی (Input) از جمله متغیرهایی هستند که اندازهگیری عملکرد در قالب آنها انجام میشود. به عبارت دیگر ما میتوانیم با در نظر گرفتن رویکرد یک کشور، سازمان یا یک واحد تولیدی، هر کدام از این متغیرها یا ترکیبی از آنها را برای اندازهگیری عملکرد یا به مفهوم جامعتر، مدیریت عملکرد، انتخاب نماییم. اما آنچه مسلم است، این است که هر کدام از این اندازهگیری عملکردها، دارای کاربردهای خاصی میباشد. برای مثال اندازهگیری نسبت ستاده به ورودی، معمولا به منظور محاسبه کارایی یا بهرهوری مورد استفاده قرار میگیرد. یا متغیر ستاده، بر خلاف متغیرهای؛ اثر یا پیامد که معمولا در درازمدت قابل محاسبه میباشند، برای یک بازه زمانی کوتاهتر (برای مثال یکساله) مورد استفاده قرار میگیرد. نورمن در مقاله ایی با عنواناندازهگيري پیامدها در حین حسابرسی بر اساس خروجیها تجربه کشور نیوزلند را در قالب دو متغیر؛ پیامد و ستاده به تحریر درآورده است. بدین معنی که این کشور پس از 15 سال تلاش در خصوص اندازهگیری ستادهها به این نتیجه رسیده است که در کنار اندازهگیری ستادهها که بیشتر به منظور پاسخگویی و حسابرسی مورد استفاده قرار میگیرد مدیریت عملکرد بر اساس پیامدها را در کشور خود مستقر نمایند و این تغییر را از طریق تحولاتی که در حوزه استخدام و خرید خدمت از بخشهای غیر دولتی ایجاد میکند، شروع کرد به طوری که، کم کم تا سال 1993 سبک نوینی از ارائه سرویس و خدمات، یعنی خرید خدمات از بخشغیر دولتی بجای استخدام افراد در بخش دولتی، را جایگزین نمود. در واقع نورمن ادعا میکند که تاکید زیاد به ستاده موجب تولید نتایج غیر عملکردی و نامطلوب میشود و در این زمینه استخدامهای بیرویه این کشور را مثال میزند. البته ایشان توجه به ستادهها را برای پاسخگویی مدیران اجرایی لازم میداند ولی در کنار این موضوع، این سوال را مطرح میکند که اگر سیاستمداران نتوانند به پرداخت کنندگان مالیات، بگویند که هزینهها و سرمایههای آنها را در چه اموری صرف کرده است، چرا پرداخت کنندگان مالیاتی باید به حمایت چنین تلاشهایی ادامه دهند؟ در واقع این همان پیامدهاست که بایستی برای رأی دهندگان روشن باشد. به طور کلی طراحان سیستم جدید مدیریت عملکرد کشور نیوزلند، دولت را به عنوان مالک اموال و دارایی و خریدار سرویسها معرفی مینماید. از سال 1990 این کشور تلاش نموده است بودجه خود را نیز در قالب پیامدها لحاظ نماید به این صورت که برنامههای کلانی را در قالب پیامدها با عنوان نتایج استراتژیک منطقهایی (SRA) و سپس در قالب ستادهها، نتایج کلیدی منطقهایی (KRA) را تعریف نموده و بر اساس آن عمل میکند. در واقع فرض بر این است که،پیامدها در واقع آنچه واقعاً انجام میدهیم و آنچه قلب ما گواهی میدهد یا آنچه در خصوص آنها مسئولیت و تعهد داریم میباشد، ولی تعهدپذیری سیستم مستلزم خصوصیات و ویژگیهایی بر حسب ستادههای قابل ارزیابی میباشد. مدیریت پیامدها در قالب مدیریت عملکرد در این کشور، دارای یک فرایند چهار مرحلهایی است که عبارتند از:تعیین مسیر و جهت (اینکه ظرف سه تا پنج سال آینده در نظر داریم به چه مواردی دستیابی پیدا کنیم و چرا؟)، برنامهریزی (بهترین راه رسیدن به این اهداف چیست و آیا قابلیت لازم را در این خصوص داریم یا خیر؟)، اجرا (اینکه آیا قابلیت اجرا و انتقال طرحها را به صورت برنامهریزی شده و مدیریت قابلیتها و احتمالات و ریسکها را به طور مؤثر داریم؟) و بررسی و تجدید نظر (اینکه چه پیشبردها و پیشرفتهایی میتوانیم در این خصوص بوجود آوریم؟). لازم به ذکر است که مبنای انجام و تحقق پیامدها نیز در این کشور همانند برخی از کشورها براساس تفاهمنامه عملکردی با عنوان (SOI) صورت میگیرد.دانلود اصل مقاله